کد مطلب:298640 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

مصیبت جبران ناپذیر


رحلت و شهادت حضرت صدیقه (س) برای علی (ع) مصیبتی بسیار بزرگ و جبران ناپذیر بود، و براستی كمر علی (ع) را شكست چنانكه در حدیثی كه محدثین بزرگوار شیعه و اهل سنت روایت كرده آمده است كه پیغمبر به علی (ع) فرمود:

«السلام علیك اباالریحانتین، اوصیك بریحانتی من الدنیا، فعن قلیل ینهد ركناك. و الله خلیفتی علیك، فلما قبض رسول الله (ع) قال علی (ع) هذا احد ركنی الذی قال لی رسول الله (ص) فلما ماتت فاطمه (ع) قال علی (ع) هذا هو الركن الثانی» [1] .

(سلام بر تو ای پدر دو ریحانه (گل خوشبو) من تو را به دو ریحانه ی خود از دنیا سفارش می كنم، زیرا بزودی دو ركن (و تكیه گاه) تو فروخواهد ریخت.

هنگامی كه رسول خدا (ص) از دنیا رفت علی (ع) فرمود: این یك تكیه گاه من بود كه فروریخت، و چون فاطمه (ع) از جهان رفت فرمود: این هم تكیه گاه دوم.)


و از سخنان و مرثیه هایی كه از آن بزرگوار بر سر تربت زهرا (س) نقل شده شدت اندوه و مصیبت آن حضرت به خوبی معلوم می شود، و در كتاب شریف كافی، نهج البلاغه و مجالس شیخ و كتابهای دیگر سخنانی از امیرالمومنین (ع) پس از دفن بدن مطهر همسر عزیزش نقل شده كه مضمون تمامی آنها با مختصر اختلاف و اجمال و تفصیلی یكسان است، و در مجالس شیخ است كه چون فاطمه (ع) را دفن كرد و خاك روی قبر او ریخت اندوه زیادی به آن حضرت روی آورد و اشك از دیدگان مباركش سرازیر گردید، و روی خود را به سمت قبر رسول خدا كرده و این سخنان را فرمود، و در نهج البلاغه كه مختصرتر از دیگران نقل شده این گونه است:

«السلام علیك یا رسول الله عنی و عن ابنتك النازله فی جوارك، و السریعه اللحاق بك، قل یا رسول الله عن صفیتك صبری، ورق عنها تجلدی، الا ان فی التاسی بعظیم فرقتك و فادح مصیبتك موضع تعز، فلقد و سدتك فی ملحوده قبرك، و فاضت بین نحری و صدری نفسك، انا لله و انا الیه راجعون، فلقد استرجعت الودیعه و اخذت الرهینه، اما حزنی فسرمد، و اما لیلی فمسهد الی ان یختار الله لی دارك التی انت بها مقیم، و ستنبئك ابنتك بتضافر امتك علی هضمها، فاحفها السئوال و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد و لم یخل منك الذكر، السلام علیكما سلام مودع لاقال و لاسئم، فان انصرف فلا عن ملاله و ان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین» [2] .

(درود بر تو ای رسول خدا از من و از طرف دخترت كه اكنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو پیوست، ای رسول خدا شكیبایی من از جدایی دختر برگزیده ی تو اندك شد، و طاقت و توانایی از كف من رفت. جز آنكه جای تسلیت برای من با دیدن فراق سخت و مصیبت كمرشكن رحلت تو باقی است، زیرا من بودم كه تو را در میان قبر نهادم و جان تو هنگامی كه روی سینه ی من بودی خارج شد.

انا لله و انا الیه راجعون (آه) كه امانت (تو به سویت) بازگشت، و گروگان (زیارت تو) از دست من ربوده شد، اما (با رفتن او وضع من این گونه است كه) اندوهم پایان ندارد، و شب من به بیداری خواهد گذشت (و خواب به چشمانم نخواهد آمد)، تا وقتی كه خداوند همان خانه ای را كه تو در آن اقامت گزیده ای برای من نیز انتخاب كند (و مرا به تو ملحق نماید) و بزودی فاطمه به تو خبر خواهد داد كه چگونه امت تو


برای درهم كوبیدن و ستم (و غصب فدك و حق) او همدست شدند، پس تو از او با اصرار بپرس (و او را سوال پیچ كن تا برای تو بگوید، زیرا ممكن است فاطمه خود به خود روی شرم و حیایی كه دارد سخن به زبان نیاورد) و از او خبر بگیر!

با اینكه هنوز از رحلت تو وقتی نگذشته و طولی نكشیده، و هنوز یاد تو از میان نرفته، درود بر هر دوی شما باد، درود وداع كننده ای كه از روی خشم و دلتنگی نیست، و اگر بروم نه از روی خستگی و ملال است و اگر بمانم نه به خاطر بدگمانی به وعده ای است كه خدا به صابران داده!)

و همین متن را نویسندگان اهل سنت نیز در برخی از كتابهای خود (مانند اعلام النساء و غیره) از آن حضرت نقل كرده اند، و چنانكه گفتیم شیخ كلینی (ره) و دیگران نیز با تفصیل بیشتری آن را روایت كرده اند.

و سخنان منظوم و مراثی زیادی نیز از آن امام مظلوم (ع) در مراسم دفن و همچنین بر سر تربت فاطمه (ع) روایت شده كه از آن جمله این دو شعر معروف است:


لكل اجتماع من خلیلین فرقه

و كل الذی دون الفراق قلیل


و ان افتقادی فاطما بعد احمد

دلیل علی ان لا یدوم خلیل [3] .

- هر اجتماع از هر دو دوست صمیمی بالاخره روزی منجر به جدایی و فراق خواهد شد، و همه ی آن مقداری كه فراق و جدایی در آن نیست اندك است.

- و براستی از دست دادن فاطمه برای من پس از رسول خدا نشانه ی روشنی است براینكه هیچ دوستی دوام نخواهد داشت.

و در جای دیگر نقل شده كه در مرثیه ی زهرا (س) چنین گفت:


نفسی علی زفراتها محبوسه

یالیتها خرجت مع الزفرات


لا خیر بعدك فی الحیاه و انما

ابكی مخافه ان تطول حیاتی




- جان من به همراه آهها در سینه محبوس و زندانی گشته و ای كاش به همراه این آهها بیرون می آمد پس از تو خیری در زندگی نیست، و اینكه می گریم از ترس آن است كه زندگیم طولانی شود.

و نیز نقل شده كه فرمود:


حبیب لیس یعدله حبیب

و ما لسواه فی قلبی نصیب


حبیب غاب عن عینی و جسمی

و عن قلبی حبیب لا یغیب


- دوست باوفایی كه معادل او دوستی نیست و جز او دیگری در دلم بهره ای از محبت ندارد، دوستی كه از دیده و جانم پنهان گردید ولی از دلم هرگز پنهان و فراموش نخواهد شد.

و در نقل دیگری آمده كه قبر فاطمه (ع) را مخاطب ساخته و می فرمود:


مالی وقفت علی القبور مسلما

قبر الحبیب فلم یرد جوابی


احبیب مالك لا ترد جوابیا

انسیت بعدی خله الاحباب


- چگونه است كه در برابر قبر حبیب خود ایستاده و سلام می كنم ولی جوابم را نمی گوید؟

حبیبا! چرا جواب ما را نمی دهی مگر روزگار دوستی را از یاد برده ای؟

و نقل شده كه خود آن حضرت از جانب فاطمه (ع) در پاسخ چنین گفت:


قال الحبیب و كیف لی بجوابكم

و انارهین جنادل و تراب


اكل التراب محاسنی فنسیتكم

و حجبت عن اهلی و عن اتراب


فعلیكم منی السلام تقطعت

عنی و عنكم خله الاحباب [4] .


- دوست در جواب گفت چگونه پاسخ دهم با اینكه من گرفتار میان سنگها و خاك هستم، خاكها اعضا و جوارحم را خورده و من شما را از یاد برده و از خاندان و همزادان پنهان گشته ام، سلام بر شما كه رشته ی دوستی میان من و شما پاره گردیده است.



[1] بحارالانوار، ج 43، ص 173؛ مناقب، ج 3، ص 361.

[2] نهج البلاغه، خطبه ي 200.

[3] در پاره اي از كتابها و همچنين در نقل مورخين عامه مانند ابن حجر در لسان الميزان (ج 6، ص 196) و گنجي شافعي در كفايه الطالب (ص 226) اين گونه است:



و ان افتقادي واحدا بعد واحد

دليل علي ان لا يدوم قليل



و برخي گفته اند: اين نقل صحيحتر است زيرا حضرت به اين اشعار تمثل جسته نه آنكه خود انشا فرموده باشد.

[4] و در نقلي هم آمده كه اين سه شعر اخير از هاتفي شنيده شد.